معنی ابزار زمین شویی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
شویی. [ش َ] (ص نسبی) منسوب است به شویه که انتساب اجدادی است. (از انساب سمعانی).
لباس شویی
لباس شویی. [ل ِ] (حامص مرکب) شستن جامه. || (اِمرکب) کارگاه جامه شویی. جامه شوی خانه. رختشوی خانه.
گناه شویی
گناه شویی. [گ ُ] (حامص مرکب) از بین بردن گناه. پاک کردن گناه:
چون بحر کنم گناه شویی
اما نه ز روی تلخ گویی.
نظامی.
قالی شویی
قالی شویی. (حامص مرکب) عمل و شغل قالی شوی.
سنگ شویی
سنگ شویی. [س َ] (حامص مرکب) ریگ شویی برنج و شستشوی آن قبل از طبخ و اخراج ریگ از آن. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
بی شویی
بی شویی. (حامص مرکب) حالت و چگونگی بیشوی. بی شوهری.
کناره شویی
کناره شویی. [ک َ / ک ِ رَ / رِ] (حامص مرکب) پاک و منزه کردن اطراف:
چون بحر کنم کناره شویی
اما نه ز روی تلخ رویی.
نظامی.
ریگ شویی
ریگ شویی. (حامص مرکب) خاک شویی. خاک شوری. خاک بیزی. شستن ریگ زرگری. (آنندراج). شستن ریگ تا خرده ٔ زر و نقره از آن حاصل کنند. (از غیاث اللغات).
چشم شویی
چشم شویی. [چ َ / چ ِ] (حامص مرکب) شست وشوی دادن چشم با آب یا داروی مایع. شستن چشم. رجوع به چشم شوی شود. || (اِ مرکب) در تداول عوام، ظرف چشم شویی را هم گویند. رج-وع به چشم شوی شود.
دست شویی
دست شویی. [دَ] (حامص مرکب) دست شوئی. عمل شستن دست:
کنم دست شویی بپاک از پلید
به بکر این چنین دست باید کشید.
نظامی.
|| (اِ مرکب) منبعی فلزی آب را که بر پایه ای تعبیه و نصب باشد و آب از مجرای متصل به شیر از آن برآید و در حوضچه مانندی که بر پایه ای نصب است و از آنجا در سطلی که در قسمت تحتانی آن قرار دارد ریزد، شستن دست و صورت را. (نوع متداول امروزی دست شویی عادهً بر دیوار یا بر پایه تعبیه می شود و آب از لوله ای که در داخل دیوار کشیده شده است در آن جریان می یابد). || لگن و طاس برای شستن دست.
فرهنگ فارسی هوشیار
بوب شویی غالی شویی عمل و شغل قالی شوی.
رخت شویی
عمل و شغل رخت شویی، (اسم) دکان رخت شویی. یا ماشین رخت شویی دستگاهی که به وسیله نیروی الکتریسیته کار کند و عمل رخت شویی را انجام دهد.
گناه شویی
عمل پاک کردن گناه: چون بحر کنم گناه شویی اما نه ز روی تلخ گویی. (نظامی)
جامه شویی
شستشوی لباس. یا جامه شویی صوفیان. رها کردن صوفیان حواس ظاهره را و دست شستن از ماسوی ا. . . و رها شدن از خیالات فاسد و بیهوده.
معادل ابجد
644